شعر سرا

تبلیغات

شعر سرا

شعر سرا

در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده ، دو کاج ، روییدند

سالیان دراز ، رهگذران آن دو را چون دو دوست ، می دیدند


روزی از روزهای پاییزی زیر رگبار و تازیانه ی باد

یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد 


گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تامّل کن

ریشه هایم ز خاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن 


کاج همسایه گفت با تندی مردم آزار ، از تو بیزارم

دور شو ، دست از سرم بردار من کجا طاقت تو را دارم؟ 


بینوا را سپس تکانی داد یار بی رحم و بی محبت او

سیم ها پاره گشت و کاج افتاد بر زمین نقش بست قامت او 


مرکز ارتباط ، دید آن روز انتقال پیام ، ممکن نیست

گشت عازم ، گروه پی جویی تا ببیند که عیب کار از چیست


سیمبانان پس از مرمت سیم راه تکرار بر خطر بستند

یعنی آن کاج سنگ دل را نیز با تبر ، تکه تکه ، بشکستند


 

گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه:برو!

همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره

همین که نپرسه چه جوری روزا رو به شب میرسونی

همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه

هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه

پس برو ................

قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی!!!!!!!!!!!!!!!

 

در دلم حس غریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد

و چه اندوه عجیبی ست که در خلوت دل

یاد یک دوست نباشد که تو را غرق تماشا سازد . . .

 

 

فهمیده ام ؛ تنهایی بهتر از التماس کردن به کسیست که تورا

نمی خواهد .... خواستی باش ! نخواستی نباش
... !!!

 

 

بنده ای بخداگفت:

 

تو که سرنوشت مرانوشته ای پس چرا آرزو کنم؟

 

خداگفت:شاید درتقدیرتو نوشته باشم هر چه آرزو کنی



 

تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .

اندازه می گیری !

حساب و کتاب می کنی !

مقایسه می کنی !

و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای ،

... ...
که زیادتر گذشته ای ،

که زیادتر بخشیده ای ،

به قدر یک ذره ،

یک ثانیه حتی !

درست از همانجاست که توقع آغاز می شود

و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم...!



بعضی ها عددی نیستند

اشتباه ماست که آن ها را به توان می رسانیم!

 

بــه بـــــودن هـــا ، دیـــر عـــادتـــ کن... !

و بــه نبــودن هـا ، زود ...!

آدم هــا ، نـبودن را بهـتر بلـدنـــد !!

 


از تنهايي گريزي نيست 

بگذار آغوشم براي.هميشه يخ بزند

نميخواهم کسي شال

گردن اضافي اش را دور گردن آدم برفي احساسم.بياندازد

 

تنهـــایــی،

  با همـــه ی درد هــــایش،

  بهتــــر از با تــــو بودن است

  با همــــه ی بی محلـــی هـــایت





مطالب مرتبط
.